حرفهای عامیانه اغلب با بی میلی و رخوت از سوی شنونده دنبال میشوند، اما گاهی باعث به صدا درآوردن زنگ درونی ذهن مخاطب میشود. همانجاییکه میتوان به مفهوم اصیل یک حرف، نظر، ایده و یا احساس پی برد.
هنر، اصالت یا یک قالب پوچ
شاید صحبت از فضای مجازی عامیانهترین حرفی است که این روزهای میشنویم. اکثرا صحبت از نبودن فرهنگ استفاده از آن و اغلب جامعه با خشمی مخفی و درونی و نظرات منفی به نقد آن میپردازند، اما بیاییم و یکبار دیگر با الگوهای صحیح و مثالهای به حق به قضاوت آن بنشینیم.
در زمان قضاوت، همیشه در یک کفه ترازوی قضاوت آثار مثبت و در کفه دیگر آن آثار منفی آن را بررسی میکنند. اگر بخواهیم با رعایت انصاف دراین باره صحبت کنیم باید گفت فواید فضای مجازی بسیار بیشتر از آن است که بخواهیم به کوبیدن و نهی کردن آن ادامه دهیم. بسیاراند افرادیکه در همین بستر اینترنت به کسب و کار مناسبی رسیده و یا افرادیکه از آموزشهای مفید آن بهره بردند. حتی کسانیکه با تولید محتواهای ارزشمند از تجربیات خود چراغ راه افرادی زیادی شدهاند و کسانیکه با تولیدات طنز واقعی دل بسیاری از مردم را شاد کردهاند. فضای مجازی آنقدر بار مثبت با خود به همراه دارد که نیاز به اثبات خود در هیچ دادگاهی ندارد.
اما زمانیکه صحبت از فرهنگ استفاده از آن به میان میآید تصور خیلیها از صحبت یک شخص خاص و یا تولید یک برنامه مشخص و حتی در بعضی افراد انتظار برای تدوین یک قانون سفت و سخت برای آن است !
اما چند درصد از ما همیشه و در همه موارد فرهنگ را از خودش آغاز کرده بدون منتظر ایستادن از عاملی غیر از خود ؟
هنر امروزه ما بشدت تحت تاثیر مواردی قرار گرفته است که برای یادآوری هنر اصیل و هنرمند واقعی نیازی به سفر در زمانهای دور نیست! کافی است به اوایل سال 1390 هجری شمسی رجوع کنیم تا تغییر در نگرش خود را درباره هنر اصیل و هنرمند واقعی را دریابیم.
قطعا سبک موسیقی، اشعار، موضوع فیلمها و داستانها و حتی شخصیت پردازیها دستخوش تغییراتی شده اند که یک امر طبیعی بهشمار میرود اما هنوز بعد از گذشت چند سالی که از ورود فضای مجازی به کشور میگذرد چطور ما هر اثری را هنر و هر آدمی را هنرمند خطاب میکنیم !
شاید همان داستان فقر فرهنگ استفاده از این فضا، گریبان شناخت ما را گرفته است. آنطور که بسیاری از افراد بدون درک این مهم که حتی بولد کردن شخصی فقط محض خنده و شادی میتواند ضربه محکمتری به پیکر نیمه جان هنر و فرهنگ باقی مانده ما به جا آورد. هروزه در فضای مجازی افرادی بدون داشتن هنرکافی مانند سلطان قافیه ایران، سلطان شعر سپید و یا الغاب گوناگون، بهعنوان خنده و تفریح بولد شده و آنقدر با الغاب هنری و بزرگ خطاب میشوند که وقتی به خودمان میآییم هم آن فرد دچار توهم هنرمند بودن میشود و هم ما آن هنرمند جعلی ساخته خود را به چشم یک صاحب نظر متخصص میبینیم و بسیار شوربختانه طرفداران پر وپا قرصی را دارا میشوند که نظرات کاملا غیر تخصصی آن فرد را نه تنها باور میکنند بلکه بهعنوان یک فرهنگ درست میپذیرند و آن را رواج میدهند.
اینگونه میشود که خودمان بدون دانستن این مطلب بسیار مهم تیشه بر ریشه فرهنگ و هنر غنی خودمان میزنیم و دیر نیست زمانیکه به خودمان میآییم نه فرهنگی مانده نه هنری.